بابک صدرایی از قدیمی ترین مدیران جاده مخصوص است، او سالها در نقش مدیریت مارکتینگ شرکت های مختلف نقش آفرینی کرده و تسلط زیادی به شرایط پیچیده و پشت پرده های بازار خودرو ایران دارد. ارتباط عجیب و غریب بین شرکت های چینی و ایرانی، قوانین ناواضح و پرحاشیه واردات خودرو به کشور و البته پیچیدگی های عجیب عرضه خودرو توسط شرکت های سابقه دولتی و مونتاژکاران محصولات چینی از جمله مواردی است که بابک صدرایی به آن ها مسلط است. از این رو در اولین مصاحبه وب سایت اتوموتیف سراغ این مدیر باسابقه صنعت خودرو رفتیم تا نظر ایشان را در رابطه با بازار درهم و برهم خودرو کشورمان مرور کنیم.
تعدد شرکتهای واردکننده، به نمایندگان رسمی برندها هم ضربه زد
حوزه خودرو و واردات، کلاف درهم پیچیده و عجیبی است. شاید باید بهتر بگوییم که این حوزه دچار پیچیدگی شده است. حالا با بالا رفتن نرخ دلار و قوانینی که هر روز برای واردات خودرو ابداع میشود؛ شاید نمیتوان چندان به ورود پُر پر و پیمان ماشینهای خارجی امیدوار بود. از سوی دیگر، ماجرای تعدد شرکتهاست که بدون خدمات پس از فروش مناسب و تضمین شرایط بعد از خرید خودروهای وارداتی؛ کار را برای شرکتهایی که از برند مادر، خودرو وارد میکنند سخت کردهاند. انگار که باعث شوند مردم به تمام شرکتها، برندها و محصولات وارداتی با عینکی تیره نگاه کنند. در این میان ماجرای خودروهای چینی هم درمیان است. گارد عجیبی که نسبت به این خودروها وجود دارد. درباره تمام این مسائل و همچنین سرنوشت بازار خودروی ایران با بابک صدرایی، مشاور و کارشناس صنعت خودرو گفتوگویی داشتهایم که به این شرح است:
*مسئلهای که روی آن تمرکز داریم، واردات خودرو است. نظر کلی شما در مورد وارداتی که در دوره جدید در حال انجام است، چیست؟ یعنی شما افق روشنی در زمینه واردات خودرو میبینید؟ با توجه به اینکه دوره طلایی واردات خودرو در دهه 90 را هم تجربه کردهاید؛ دقیقاً داستان روند واردات خودرو در دوره جدید را چگونه ارزیابی میکنید؟
من از بچگی چون عاشق خودرو بودم؛ یعنی فرض کنید از 10سالگی؛ هم دهه ۷۰ ، دهه ۸۰ و هم دهه ۹۰ و خودروهای وارداتی را خاطرم هست. آن چیزی که امروز دارد اتفاق میافتد، بیشتر یک جوک و فکاهی است و اسمش واردات نیست. انگار که فقط دولت آماده است بگوید که من جلوی انحصارگر میایستم و واردات خودرویی که این همه رسانهها، مردم و افکار عمومی فشار وارد میکرد که چرا واردات خودرو آزاد نیست، منِ دولت واردات خودرو را آزاد کردم. این واردات خودرو نه استراتژی و هدف و برنامه دارد و نه توانست به اصطلاح، آن نیازها را به سمت خودش بکشاند. حتی مخاطبان خودش را جذب کند و بیشتر یک جریان بیهدف و بیبرنامهای است که صرفا دارد انجام میشود و هیچکس هم در بازار خیلی اقبال گستردهای به خودروهای وارداتی نشان نمیدهد که این عدم استقبال دلایل مختلفی دارد.
1) تامینکنندههای متعدد: هر شرکتی که حتی قبلا مثلا در زمینه تولید دستمال کاغذی فعال بوده، حالا یک پول بلوکه شدهای دارد و یک گوشه از دفترش را مختص واردات خودرو کرده است. در واقع ۱۰۰- ۲۰۰ دستگاه تویوتا از این طرف و آن طرف وارد میکند و میگوید من واردکننده هستم! این قبیل شرکتها توان واردات خودرو ندارند، همچنین درکی از صنعت و واردات خودرو هم ندارند. از سوی دیگر، نه توان تامین قطعه دارند، نه توان خدمات پس از فروش و فردا روزی اگر با توجه به شرایط و دورنمای اقتصادی ما که بعید هم نیست، واردات کمرنگ یا ممنوع شود، مشتریها را با شرکتهایی که اصلا این کاره نبودند، رها میکنند. کما اینکه در اواخر دهه ۹۰ که وارد خودرو ممنوع شد، حتی شرکتهای واردکننده خودرو که جا افتاده بودند و کار کرده بودند و نیز تخصص و تجربه داشتند، نتوانستند خدمات مناسبی به مشتریان خود ارائه بدهند. حالا در دوره جدید واردات با شرایطی که عنوان شد، وای به حال شرکتی که 400-300-200 ماشین آورده، هیچ تجربه تخصصی و حتی تعهدی هم در خودش احساس نمیکند. در حال حاضر میگویند به طور مثال نزدیک به 45-40 هزار خودرو فقط امسال وارد شده؛ اما در کف خیابانها شما خودروی وارداتی را نمیبینید؛ نهایت در حد انگشتان یک دست!
* شما راجع به این موضوع صحبت کردید که در دوره جدید واردات خودرو، هر شرکتی بدون تجربه و تخصص لازم آمده و بهطور مثال تویوتا وارد کرده است. این تعدد شرکتها و همچنین نداشتن تجربه لازم و خدمات پس از فروش مناسب؛ چه ضربهای میزند به شرکتی مثل خود آرین موتور که ما میدانیم برند مادر میتسوبیشی را از منطقه اصلی دارد. در واقع چه ضرری برای نمایندگیهای اصلی در مقابل شرکتهای بیتجربه به همراه دارد؟
شرکتی که تجربه و تخصص دارد، مثلا به سراغ برندی مانند میتسوبیشی، نیسان و تویوتا میرود. این شرکت سالها روی این برندها کار کرده، ارتباطات دارد، نمایندههای خارج از کشورش را نیز میشناسد. در شرایط تحریم هم بهطور مثال شرکت ایرتویا ماشین وارد میکرد، بالاخره شرکتی که با تجربه و با سبقه مشخص است، دیلرهای مختلف را نیز میشناسد تا بتواند به وقت سختی راهکار پیدا کند. در واقع در شرکتهای با نام و نشان، ساختارهای به اصطلاح شکل گرفتهای دارد که در زمینه تامین قطعه، خدمات پس از فروش، بازاریابی، حتی در بخش خدمات مهندسی توان مدیریت دارد. حالا شما فرض کنید ۲۰۰ شرکت تویوتا بیاورند، وقتی که ۱۹۹تای این شرکتها نتوانند خدمات خوب بدهند، ساختار خوب و تامین خوب نداشته باشند، به آن برند و مجموعهای هم که دارد ساختار خوب ارائه میدهد، ناخودآگاه ضربه وارد میشود؛ یعنی شما اسم یک محصول را در کشور نابود میکنید. وقتی متقاضی میخواهد بیاید و یک خودرو بخرد، در روزگار جدید صرفا خودرو و محصول نیست. صرفا تویوتا نیست، بلکه تویوتا به اضافه خدماتش است. شرکتی که تجربه و سبقه و نام و نشان ندارد، در واقع این سیستم خدمات را به ضعیفترین شکل ممکن به وجود میآورد و در نهایت هم مشکلات و تنگناها را برای مشتری و مصرفکننده ایجاد میکند. در نتیجه خشک و تر با هم در این سیستم نامنظم میسوزند. مسئله اصلی این است وقتی واردات را اینقدر پاره پاره میکنید، یکدفعه 20-10شرکت میروند تویوتا بیاورند، بعد چه اتفاقی میافتد؟ یک سیستم منسجمی که به لحاظ برنامهریزی، مدیریت، اقتصادی و هم به لحاظ منافعی بتواند خدمات لازم را ارائه بدهد و لذت یک خودروی خوب و وارداتی را به مردم هدیه بدهد، به وجود نمیآید. شما بهترین ماشین دنیا را هم که وارد کنید، وقتی نتوانید خدمات و تأمین قطعه داشته باشید، خریدار بخشی از لذتی که باید از آن خودرو ببرد را از دست میدهد. خودرو هم، آن ارزشآفرینی که باید ایجاد کند را از دست میدهد؛ در بازار هم نمیتواند رقابت ایجاد کند. حتی اگر بخواهد با خودروی داخلی رقابت ایجاد کند، باز هم اینگونه وزنه به سمت خودروهای داخلی و مونتاژی میرود به بهانه اینکه خودروی وارداتی خدمات و پشتوانه مناسبی ندارد.
* شما به خودروهای مونتاژی و چینی اشاره کردید. یک زمانی گارد به خودروهای کرُهای وجود داشت و حالا به خودروی چینی واکنش زیاد است. یک بار برای همیشه یکی از کارشناسان توضیح بدهد، آیا چارهای جز چین برای ما باقی مانده، مگر کشورهای دیگر هم مثلا نسبت به تویوتایی که در چین تولید میشود، آنقدر گارد دارند؟ در صورتی که چین تا الان درصد زیادی از سهم خودروهای دنیا را هم دارد. اصلا داستان چیست، مافیای خاصی این نفرت را ایجاد کرده یا واقعا این خودروها بیکیفیت هستند؟
بحث این است که کلا افرادی را در جامعه داریم که فکر میکنند مثلا بگویند من از خودروی چینی خیلی بدم میآید یا خودروی چینی آشغال است، این گویش یک نوع کلاس و پرستیژی برای بقیه ایجاد میکند که فلان فرد فقط لول و کلاسش، مرسدس بنز و ب.ام.و و خودروهای اروپایی و آمریکایی و ژاپنی است. اما ما وقتی میخواهیم به عنوان یک کارشناس صحبت کنیم، قضیه فرق میکند. من خودم ممکن است بسیاری از برندها را دوست داشته باشم ولی وقتی میخواهم به عنوان یک کارشناس صحبت کنم باید عینک علاقهمندی را دربیاورم و عینک واقعبینی را به چشمهایم بزنم. نمیتوانم با شما مصاحبه کنم، نظر اجتماعی، خودرویی و بازار بدهم، ولی با عینکی که روی علاقه شخصی خودم باشد. واقعیت این است؛ ما چه چین را دوست داشته باشیم یا نداشته باشیم، متنفر باشیم یا خوشمان بیاید؛ چین قدرت بزرگ و یکی از بازیگران اصلی اقتصاد، صنعت و تکنولوژی و بازار خودرو در دنیاست.
نمونهاش را دارید میبینید که خودروهای بیوایدی است. خودروهایی که بازار تسلا را گرفته، جنگنده نسل 6 دارد که بسیاری از جنگندهها را به چالش میکشد. مثلا خود آمریکا که ابرقدرت دنیاست، دارد اقرار میکند که چین در حوزههای تکنولوژی و صنعتی بسیار پیشرفته شده و پا به پای ما در حال حرکت است. متأسفانه در کشور ما چون باور به ادبیات توسعه و توسعه یک کشور به لحاظ اقتصادی، مخصوصا در سالهای اخیر برای مردم غیرقابل باور و غیرقابل دسترس شد؛ ما توانایی باور پیشرفت شگرف یک کشور را نداریم و به تحولات هم به جای اینکه واقعیت را ببینیم با عینک سلیقه خودمان نگاه میکنیم. به هر صورت من معتقدم ما در کشورمان باید به سمت بازار آزاد برویم؛ یعنی اینکه اگر ما به سمت چین غش کنیم خطرناک است، به سمت اروپا و آمریکا غش کنیم باز هم خطرناک است، حتی سمت ژاپن هم برویم درست نیست. ما باید در بازار خودرویمان توازن داشته باشیم. اشتباهی که یک دهه مونوپل (انحصار) به فرانسویها دادیم حالا دوباره تکرار کنیم و مونوپل به چینیها یا X و Y بدهیم که بسیار خطرناک است. ما مانند تمام کشورهای دیگر، مثل کشورهای عربی اطراف خودمان باید توازن داشته باشیم. در همین کشورهای عربی که آزادترین بازار را دارند، بهترین و باکیفیتترین ماشینها وارد میشود؛ شما میبینید خودروهای چینی هم در این بازار دارند موفق میشوند، فروششان چند صددرصد نسبت به 6-5 سال پیش رشد کرده است، پس ما نه میگوییم به کسی صد درصد بازار بدهید و نه میگوییم کسی از این بازار بیرون برود. در نهایت شرکتها و برندها، چه آن برند مادری که دارد میآید، چه آن شرکت توزیعکننده، میتواند با سازوکارهایی که ایجاد میکند مانند: انتخاب محصول درست، دادن خدمات و تأمین قطعات، برندسازی، تبلیغات درست، سیستمهای فروش و مشوق آن محصول را در بازار برندینگ کند و موفق شود. ممکن است یک زمانی در بازار ایران، بیوایدی خیلی موفق شود، مثلا برند X هم بیاید چینی باشد و شکست بخورد، مثلا شما پیشبینی میکردید یک روزی بگویند بیوایدی بازار تسلا را به لحاظ فروش گرفت اما این اتفاق افتاده است. شرکت بیوایدی شایستگیها را داشته وارد بازار اروپا و جهانی میشود، آنجا هم دارد خط تولید ایجاد میکند. به همین دلیل به نظر من افرادی هستند که به جای اینکه واقعیتها و تحولات روز را دنبال کنند، به دنبال اعمال سلیقه خودشان هستند و امروز به قدری تکنولوژی پیشرفت کرده و چین هم پیشرفت کرده که شرکتی مانند فولکس واگن یا هر شرکت دیگری نمیآید اعتبار خودش را خراب کند و خودروی بد بدهد. ممکن است تویوتا یا فولکسی که در چین تولید میشود، نسبت به مدل آلمانی یا ژاپنیاش اقتصادیتر باشد، یعنی مثلا برای بازارهای دیگر با قیمت ارزانتری تولید شود، ولی همان خودرو هم دارای استانداردهای لازم کیفی و فنی است و نمیتواند طرح تفاوت شگرفی داشته باشد. قطعا ممکن است مثلا کرولای تولید ژاپن بهطور مشخصی از کرولای چین با کیفیتتر باشد، ولی به این معنی نیست که کرولای تولید چین، خودروی آشغالی است، بالاخره قیمت تمام شده آن برای مصرفکننده ما الان ارزانتر تمام میشود.در حال حاضر اگر مثلا بخواهید کرولای ژاپنی بیاورید شاید در بازار، همان کرولای ژاپنی با همین شرایط قیمتش 5-4 میلیارد تومان باشد.
*ما واقعا خودروساز میشویم؟ واقعا این همه تلاش نیاز است که حتما خودروی میهنی و ملی تولید کنیم؟ آیا نمیشود به همین مونتاژ و به یک مقدار داخلیسازی راضی باشیم؟ آیا ما در مونتاژ موفق میشویم و دیگر دست از خودروسازی برداریم؟
اینکه آیا ما خودروساز میشویم یا نمیشویم، به عوامل مختلفی بستگی دارد. تاکنون که ما خودروساز نیستیم، چون دلیل ندارد هر آنچه ما ساختیم، بگوییم اسم این چیزی که ساختیم کالا است و باید مصرف شود. آنچه ساخته میشود باید دارای استانداردهایی باشد که آن استانداردها در خارج از مرزهای ما بتواند تایید و به عنوان یک کالا قلمداد شود. الان مدتهاست از همین جنگ روسیه و چین میگوییم، میخواهیم دنا و تارا را با برند لادا در روسیه جای لادا ارائه بدهیم و دو سال است که این اتفاق نیفتاده. یعنی حتی در همان بازارها هم این ماشینها را به عنوان یک ماشین Mass Production (به تولید کالایی به مقدار زیاد گفته میشود؛ به خصوص که شامل خط مونتاژ نیز باشد و تولید انبوه را هم در بربگیرد.) هنوز بازار نتوانسته قبول کند. شاید به ذات ماشینهایی که میخواهیم ارائه دهیم، ماشین بدی نباشد و حتی ماشینهای خوبی هم باشند، شاید از همان لاداهای روسیه هم بهتر باشند؛ اما با این تصویر ذهنی که از خودروی ایرانی ساختیم که آنقدر ایرادات داشته در نتیجه نمیتواند بازارهای صادراتی را مجاب کند که خودرویی بخرد که پلتفرم آن مربوط به دو الی سه دهه قبل باشد.
اینکه آیا ما خودروساز می شویم؟ اگر همیت و اراده وجود داشته باشد، بله! زیرساختهایش را داریم، میتوانیم خودروساز شویم، ولی نه با شعارهای قدیمی و کهنهای که در دنیا و مناسبات اقتصادی امروز معنی ندارد. مثلا خودروی ملی، استقلال این حرفها مربوط به 6-5-4 دهه قبل دنیا بود، امروز در دنیا این حرفها اصلا معنی ندارد، امروز دنیا میگوید چه کالایی را با بهترین قیمت، بهترین کوالیتی میتوانید تأمین کنید و استقلال به معنی این نیست که شما خودتان هر چیزی بسازید، استقلال به این معنی است که آنقدر ارتباطات قوی داشته باشید که از کانالهای متنوع بتوانید یک کالا را تأمین کنید. اگر من به شما دسته دنده یا چرخ دنده را ندادم، 10 تأمینکننده دیگر جهانی باید با شما در ارتباط باشند بگویند یک شرکت یا برند به شما چرخ دنده نمیدهد، اشکال ندارد خودم با 20 درصد زیر قیمت برای اینکه بازارت را بگیرم، بهترین چرخ دنده را به شما هم میدهم. یک نفر دیگر زنگ میزند و میگوید فلان شرکت اگر با 20 درصد به تو جنس میدهد، من با 30 درصد زیر قیمت بهترین چرخ دنده را به تو میدهم . به این میگویند استقلال در دنیای امروز. در دنیای امروز ما چیزی به نام خودروی ملی نداریم. اصلا این کلمه یک کلمه منسوخ شده است. ما در دنیای امروز چیزی داریم به نام اینکه من چه خودرویی را میتوانم تولید کنم که هم جامعه و هم مصرفکننده و هم تولیدکننده از تولید این خودرو برنده باشند. خودروی ایمن و کم مصرف باشد، منابع انرژی کشور من را کمتر هدر بدهد، در تصادفات تلفات جانی ندهد که باعث ناراحتی روحی و روانی و بارهای اجتماعی شود. بتواند قابلیت تولید انبوه و صادرات داشته باشد، از طرفی هم ارزآوری برای کشور داشته باشد. اینها ارزشهای امروز است. ما اگر بخواهیم، به نظر من میتوانیم؛ اما بین اینکه بخواهیم و میتوانیم، راه درازی وجود دارد، آن راه دراز هم به بسیاری از زیر ساختهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، ارتباطات جهانی و خیلی از مسائل دیگر نیاز دارد.
*برای این بازار آشفته خودرو چه باید کرد؟ یعنی همه میگوییم مردم از وارداتیها استقبال نکردند، دلار دارد بالا میرود، قیمت خودرو افزایش دارد اما بازار در رکود است، خرید و فروش انجام نمیشود. شرکتها یکسری شرایط اقساطی میگذارند و مردم استقبال میکنند اما باز هم کافی نیست. واقعا برای این بازار آشفته چه فکری باید کرد؟
وقتی یکسری المانهای اقتصادی در کشور آنقدر رشدش سریع است که دلار به یک باره در بازه زمانی کوتاهی به 95 هزار تومان میرسد، یعنی امنیت اقتصادی نداریم. امنیت اقتصادی منظورم ثبات اقتصادی است؛ خود ثبات هم یک زیر مجموعه از امنیت اقتصادی به حساب میآید. وقتی امنیت و ثبات اقتصادی در یک بازاری وجود نداشته باشد، آن بازار اصولا بازار نامتلاطمی میشود و در آنجا رانت و فساد شکل میگیرد؛ یعنی کسانی که دنبال رانت یا فساد هستند، عملا از این نابسامانیها و بیثباتیهایی که در کشور وجود دارد، نهایت استفاده را میکنند. نه، به نظر من تا زمانی که ما مسائل کلان را حل نکنیم، ثبات سیاسی و اقتصادی و قیمتی به کشور برنگردد، تا زمانی که تقاضا و عرضه واقعی شکل نگیرد، این بازار، بازار بیثباتی است. وقتی بازار بیثبات میشود، تامینکننده ما نظام توزیعش را عمدی یا غیرعمدی به دست دلالها میسپارد و توزیع کالا مناسب انجام نمیشود، خودرو میآید، ولی توزیعش درست نیست. شما در خیابان ماشین وارداتی چندانی را نمیبینید. چرا؟ چون منِ نوعی ۵۰۰ میلیون تومان هم پول بلوکه کردم، با خودم میگویم این ماشین را اگر تا صد درصد سود نفروشم، رها نمیکنم. بسیاری از این خودروهای وارداتی به امید اینکه واردات کمتر از سه سال آینده وضعیتش بدتر شود، شاید در پارکینگها، نمایشگاهها و خیلی جاها خوابیدهاند به امید اینکه من سود کلانی ببرم. این اتفاق ممکن است بیفتد، ممکن است نیفتد، ولی میخواهم بگویم نابسامانیهای اقتصادی و ناترازیهای اقتصادی خودش یکسری مسائل این شکلی ایجاد میکند که دلال، رانت و مافیا را قدرتمندتر میکند و بازار در ید قدرت دلالها و مافیا است. یک بازار آشفته و بیهدفی است مثل بازاری که امروز داریم میبینیم.